قــرارِ عاشقانــه
چــهقــرارِعاشقانــه یزیبایی اسـتآن شـب هـاکه با تــودر کوچه هـایبی انتهای خیالـمپای کوبـانقـدممی زنـم
چــهقــرارِعاشقانــه یزیبایی اسـتآن شـب هـاکه با تــودر کوچه هـایبی انتهای خیالـمپای کوبـانقـدممی زنـم
تمام عمـریک فصـلآن هـمبهــار بــودمـننمی دانستـممفهومِ تغییـر فصـل راتا تو رفتیدیـدم از پـسِ آنخـزان را
باران کهمی باردعطر تو رامی آوردکوی به کویدنبال توامکجایی؟ای آرامبخشِروزهای دلتنگی من
می ترسممرابه فردایی که نیستیمسپاربگذاربمانم در گذشتهآنجایی کهیگانه دست توامن ترین سقف جهانبود
می رود زمستانمی آید خزاندر پی آنتابستان و بهاردستِ من بودهمه رادگرگون می ساختمدر پی رفتنآمدندر پی مرگحیات یافتندر پی دلتنگیدلشاد بودندر پی فراقیک عمر با تو بودن
نه هستصدایت نه نگاهت نه آغوشتنیمه شبی منتی بگذارو بر خواب منگذر کنبه خدای تو و منکه دلتنگم و دلتنگم و دلتنگ