شهر آشفته

شهر آشفته

مـن از شهـرِ آشفتـه ام تـو از شهـرِ سکـوت میـانِ مـا پلـی اسـت از جنـون بیـا بشکنیمـش غـرقِ امـواجِ پـرتـلاطـم شـویـم شـایـد در میـانِ شهـری از عشـق بیـدار شـویـم

شرقـی تریـن آفتـاب

از آفتـاب روی برتافتـه انـد آفتـابگـردان هـایِ دشـت از آن روز کـه تـو را دیـده انـد ای شرقـی تریـن آفتـابِ زمیـن   حیدر ولی زاده

عطر تو

عطر تو

عطـر تـو رادر سطـر بـه سطـرتمـام شعـرهـایناگفتـه اممـی جـویـمآن جـا کـهمیـان گـل هاگـم می شـویمـنبـرای بوییـدنـتگل واژه ای جدیـدخلـقخواهـم کـرد

نگاهش

شعر نو

نگاهـشاز پـسِ سیـلرهـگذرانهویـدا بـودتـو گویـیتمام ابرهادر بـرابـرِروشنـایـی آفتـابزانـو زده انددر ایـنصحنـه یشکسـت پـذیـریدلبـرانـهچـاره ایجز تسلیـم دل نبـود

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن