در خانه تو
آه از آن شبـی کهدر خانه ی تو بـودمو تو نبـودیآه از آن نیمه شبـیکه سیل اشک بـودو شانه ی تو نبـود
آه از آن شبـی کهدر خانه ی تو بـودمو تو نبـودیآه از آن نیمه شبـیکه سیل اشک بـودو شانه ی تو نبـود
گاهیمن می مانمو یک شب تارو خیالیکه آویخته ام به دارشاید ببرداز سرم خاطراتتبیهوده تلاشی استکدامین طناب دارجدا کنددل های گره خورده را؟
فانوس به دستچشم هایمدر کوچه پس کوچه هایشهر می گرددبیهوده استدر انتظار کسی هستمکه دیگر نمی آید