عصیان خاطرات
در انجمـاد زمـان عصیـانِ خاطرات به سـانِ پروازِ خیالِ پرنده در قفس به آسمان دلتنـگیِ رفتـگان امـان نـداد
در انجمـاد زمـان عصیـانِ خاطرات به سـانِ پروازِ خیالِ پرنده در قفس به آسمان دلتنـگیِ رفتـگان امـان نـداد
سحـر می شود شـبِ دلتنـگی بـه وسعـت ِ عذابِ یک قـرن قسـم بـه آخـریـن قطـره مصلـوب در چشمـانـم آن دم کــه بـارهــا بـه تمنـّا می خوانـد تـــو را
ای شـب آویختــه بـه گیسـوانـت مهتـاب در اسارتِ نگاهـت بگـو کـه امشـب مهمـانِ کدامیـن ستـاره ای سویـش تـا سپیـده دم نظــر کنــم