آخرین چتر
آخرین چتری را کهبرایت گشودمنبسته ام هنوزتو نیستی اماترسم که مباداباران بیاید و خیس شودخیالت در کنارم
آخرین چتری را کهبرایت گشودمنبسته ام هنوزتو نیستی اماترسم که مباداباران بیاید و خیس شودخیالت در کنارم
در این شب بی انتهابه خیالآویخته بودمتو رانیامدیو ماه از سپهر گذشتدر پی شب بی انتهاشب تیره و تار آمدمرا.
رقص کناناز میاندشت های بی پایانخواهیم گذشتتمام گل ها رافرش پایتخواهم کردبه دریا که رسیدیمبرایتقصر بلورینخواهم ساختدر بلندای کوهامادلم با توهوای پرواز داردچه کنم اگر پروازمر از خواب شیرینبیدار کند؟