مرا به گذشته ببر

مرا به گذشته ببر لبخندی بزن تنگ در آغوشم بگیر خداحافظی کن و بگو واپسین دیدار است بگذار بی رحمانه بگریم و عطرت را در ریشه های گل شب بو دفن کنم و واپسین نگاهت را میان قلبم قاب گیرم این چنین زخم هایِ وداع بی صدا را از تنم بشویم‌‌‌‌ شاید اندک تسکینی برای … ادامه

نمیدانستم

نمیدانستم ترس چیست دلتنگی چه معنایی دارد و به چه چیز اندوه می گویند تا این که تو رفتی

دورتر نشو

از این که هستی دورتر نشو در رویایم بمان در همین حوالی گاهی صدایم کن لبخندی بزن و دستی تکان بده خیالم بی صبرانه سویت پر خواهد کشید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن