توان گریستن

هر آن که توانِ گریستن نمی مانَد هر قطعه شعرم قطره اشکی می شود برای نوشتن از تو

دلتنگی

دلتنگی چو دانه ای است که در دلم کاشته ای بارانِ خاطراتت که می بارد جوانه می‌زند شاخ و برگ می گیرد به تو نزدیک‌تر می شوم اما هرگز نمی رسم

مرا به گذشته ببر

مرا به گذشته ببر لبخندی بزن تنگ در آغوشم بگیر خداحافظی کن و بگو واپسین دیدار است بگذار بی رحمانه بگریم و عطرت را در ریشه های گل شب بو دفن کنم و واپسین نگاهت را میان قلبم قاب گیرم این چنین زخم هایِ وداع بی صدا را از تنم بشویم‌‌‌‌ شاید اندک تسکینی برای … ادامه

نمیدانستم

نمیدانستم ترس چیست دلتنگی چه معنایی دارد و به چه چیز اندوه می گویند تا این که تو رفتی

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن