گاهی

من گاهی

با سنگ

درد دل می کنم

با پرندها

دلتنگ

می شوم

گاهی به آسمان

تکیه می کنم

و گاهی به زلال

رودخانه می گریم

با شب

از رازها می گویم

گاهی

ماه را بغل می کنم

و با خورشید

از اندوه ها گله

من اما

همیشه

از انسان

هراس دارم

آنجا که دل میبندی

می شود

تکیه گاهت

پناه غصه و گریه هایت

ناگهان می رود

تو میمانی و

یک قلبِ هزاران پاره

دیدگاهتان را بنویسید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن