شعر نیمـه شـب
نیمـه شـب گوشـه ای خلـوت بـا قـداره هـایِ خاطـرات یـاد تـو از جانـم ناجوانمـردانـه رهـزنـی می کنـد
نیمـه شـب گوشـه ای خلـوت بـا قـداره هـایِ خاطـرات یـاد تـو از جانـم ناجوانمـردانـه رهـزنـی می کنـد
در انجمـاد زمـان عصیـانِ خاطرات به سـانِ پروازِ خیالِ پرنده در قفس به آسمان دلتنـگیِ رفتـگان امـان نـداد
نبـودنـتچـه بلـایهراسنـاکی اسـتتـو گویـیزمـانبا همانزنـدان بی میـلهبه اسـارتابـدیمی بـرد مـرا
تمام عمـریک فصـلآن هـمبهــار بــودمـننمی دانستـممفهومِ تغییـر فصـل راتا تو رفتیدیـدم از پـسِ آنخـزان را