مرا به گذشته ببر

مرا به گذشته ببر لبخندی بزن تنگ در آغوشم بگیر خداحافظی کن و بگو واپسین دیدار است بگذار بی رحمانه بگریم و عطرت را در ریشه های گل شب بو دفن کنم و واپسین نگاهت را میان قلبم قاب گیرم این چنین زخم هایِ وداع بی صدا را از تنم بشویم‌‌‌‌ شاید اندک تسکینی برای … ادامه

نمیدانستم

نمیدانستم ترس چیست دلتنگی چه معنایی دارد و به چه چیز اندوه می گویند تا این که تو رفتی

دلتنگ توام

من همانم که هر دم دلتنگ توام به نگاهی صدایی آغوشی نه! گاه گاهی به خوابی یادم کن

جدایی به اندوه نشست

از میانِ حصارهایِ در هم تنیده دیوارهای بی رخنه چگونه فرود آورد مـرگ بر ما تازیانـه؟ قسم به زیباییِ آخرین لبخندت شوق زندگی در چشمانت با تو مرگ را در آغوش گرفتم در سپیده دمی آشنا یا در عصیانِ همان ساعتِ شب مرا سخت در آغوش بگیر بگو جدایی به اندوه نشست و ما تا … ادامه

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن