شعر یقین شب

بـی تـو در تـردیـدنـد روزهـا خورشیـد در تبعیـد و به اسـارت رفتـه اسـت مـاه شـب امـا یقیــن دارد ابـدی است در آسمـان مـا

گاهی

من گاهی با سنگ درد دل می کنم با پرندها دلتنگ می شوم گاهی به آسمان تکیه می کنم و گاهی به زلال رودخانه می گریم با شب از رازها می گویم گاهی ماه را بغل می کنم و با خورشید از اندوه ها گله من اما همیشه از انسان هراس دارم آنجا که دل … ادامه

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن