تو را می بینم

هر آن سو که می نگرم تو را می بینم ابری آفتابی نسیمی؟ فقط بر من ببار بر من بتاب و مرا نوازش کن شاید از اعجاز تو این‌ جانِ فرتوت دوباره جوانه زد

دورتر نشو

از این که هستی دورتر نشو در رویایم بمان در همین حوالی گاهی صدایم کن لبخندی بزن و دستی تکان بده خیالم بی صبرانه سویت پر خواهد کشید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن