خواب ابدی بیداری
سلام بـر آن روزی کـه بـا گـریـه هایـمـان خواهیـم خندیـد در رویایـی کـه مـن و تـو هـم آغـوشیـم و بیـداری بـه خـواب ابـدی رفتـه اسـت
سلام بـر آن روزی کـه بـا گـریـه هایـمـان خواهیـم خندیـد در رویایـی کـه مـن و تـو هـم آغـوشیـم و بیـداری بـه خـواب ابـدی رفتـه اسـت
روزی نسیـم بـر شهـر مـا بـاران خواهـد آورد در مـوی پریشـانِ دختـرکان گل های همیشـه سـرخ آشیـانه خواهـد ساخـت لالاییِ مـادران بر بالیـنِ پسـرکانِ تازیانـه زده بر انـدوه شـب تنهـا به وقـت خـواب جوانـه خواهـد زد
بیـا دستـیبـر شـانـه امبـزنپریشـان کـناین کـابـوس رابگـوخـواب بـودهمـهتـرک جـان و جهـاننخـواهم گفـتبـی تـو
در حوالی شبمیان خواب و بیداریپرسه می زنمگاه به خواب می رومشاید به خوابم آییگاه بیدار می شومترسم بیاییو هنوز خواب باشم