جان بهاران

پس از رفتنت، شکوفه‌ای در دلم جوانه نزد. تو خورشید بودی یا باران؟ شاید هم جانِ بیدارِ بهاران و من اینجا بی‌تو در زمستان بی‌پایان مانده ام.

دلِ تقویم

کاش می‌شد برخی روزها را از دلِ تقویم بیرون کشید و برای همیشه خط زد مبادا هر سال تکرار شوند! مثل آن روز که رفتی و دیگر هیچ‌وقت بازنگشتی.

بهـارِ مـن

بهار من

بهـار آمـدبهـارِ مـن نیـامـدبـر تـنِ رنجـورِ مـناینچنیـنزخـمِ پیاپـیمـی زنـدگـردش دوران

در پـی بهـاران

شعر بهاران

در پـی بهـارانـمآن بهـارکـه تـو راارمغـان آوردورنـهایـنتـنِ یـخ زدهاز انـدوهبا هـزارانگـردش فصـلسبـزنخـواهـد شـد

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن