تنهایـیِ خـود

روزی
تنهایـیِ خـود را
بـرمیـدارم
و مـی رویـم
بـه شهـرِ
مملـو از هیـچ کـس
برایـش
از تـو خواهیم
گفـت
از رفتنـت
کـه بـرای ابـد
مــا را با درد و زخـم
بهــم دوخـت

دیدگاهتان را بنویسید