نگاهش

شعر نو

نگاهـشاز پـسِ سیـلرهـگذرانهویـدا بـودتـو گویـیتمام ابرهادر بـرابـرِروشنـایـی آفتـابزانـو زده انددر ایـنصحنـه یشکسـت پـذیـریدلبـرانـهچـاره ایجز تسلیـم دل نبـود