▫️ بخشی از مصاحبه اوریانا فالاچی با معمر قذافی
▫️راستی می دانستید که این قدر نچسب هستید؟ این قدر کم دوست تان دارند؟
▪️من را کسانی که ضد آزادی و ضد خلق هستند دوست ندارند. برعکس مبارزین راه آزادی و توده ها مرا دوست دارند، همیشه و در همه جا. من یک رئیس جمهور و یا وزیر نیستم. من رهبر انقلابم.
▫️چه طور هر جا که میرویم فقط تصویر شما را می بینیم ؟ در خیابان ها ، مغازه ها ، ادرات. در هتل من حتی بشقاب هایی نقره ای می فروشند که تصویر شما در آن است.
▪️به من چه ربطی دارد ؟ مردم این طور می خواهند .
▫️شما خیلی چیزها را ممنوع می کنید. کاری جز ممنوع کردن ندارید. شما چه طور پرستش تان را ممنوع نمی کنید؟ در هر لحظه ای که تلوزیون را روشن کنیم ، توده ها را می بینیم که با مشت های گره کرده فریاد می زنند: قذافی
▪️من چه کار می توانم بکنم؟
▫️هیچ چیز. من هم وقتی کوچک بودم پ، چنین صحنه ای را برای موسولینی می دیدم.
▪️این یک تهمت بزرگ است و جواب دقیقی می خواهد.هیتلر و موسولینی از حمایت توده ها برای حکومت شان استفاده می کردند. ولی من از حمایت مردم برای کمک به مردم استفاده میکنم . من کاری نمی کنم جز اینکه برای مردم پیام بفرستم خودتان حکومت را در دست بگیرید.
▫️ چگونه در کتاب سبز این نتیجه را گرفتید که دموکراسی یک سیستم دیکتاتوری است. پارلمان تحمیلی است. انتخابات یک نیرنگ است.
▪️برای اینکه خوب مطالعه اش نکردید. سعی نکرده اید که بفهمید جماهیریه یعنی چه. شما باید در لیبی سکونت داشته باشید و مطالعه کنید که چگونه کشوری دولت ندارد، مجلس ندارد و اعتصابات هم درآن وجود ندارد. چنین کشوری ، جماهیریه لیبی است. در جماهیریه هیچ کس انتخاب نمی شود. انتخابات و نمایندگی وجود ندارد شما غربی ها سنتی هستید. شما فقط دموکراسی و جمهوری را می فهمید.
▫️پس مخالفین کجا جا دارند ؟
▪️کدام مخالف ؟ وقتی همه عضو کنگره ی خلق هستند، چه احتیاجی به گروه های مخالف است ؟ مخالفت با چه چیزی ؟ مخالفت با دولت معنی دارد و اگر دولت از بین برود و مردم خودشان حکومت کنند، دیگر با چه کسی مخالفت می شود ؟ با چیزی که وجود خارجی ندارد.
▫️ من می خواهم بدان چه بر سرم می آید اگر جماهیریه را نفی کنم؟
▪️شما نمی توانید جماهیریه را نفی کنید. جماهیریه سرنوشت جهان است. حاکمیت مردم ، مرحله ی نهایی است. در همه دنیا سرانجام به همت کتاب سبز روز انقلاب فرا خواهد رسید. مردم قدرت را به دست می گیرند و راهنمای آنها کتاب سبز خواهد بود …
▫️جناب سرهنگ در تمام این داستان آیا جای کوچکی برای آزادی هست؟
▪️آزادی ؟ کدام آزادی ؟ این خودش آزادی است. تنها آزادی واقعی همین است. چه طور چنین سوالی را از من می کنید؟
▫️برای اینکه سال گذشته خواندم که شما چهل نظامی را تیر باران کردید، چون آنها مخالف جماهیریه بودند. در سال ۱۹۷۷ هم پنجاه و پنج تن دیگر را به همین دلیل اعدام کردید. چندی پیش هم خواندم که در بنغازی در یک میدان عمومی ، تعدادی از دانشجویان مخالف کتاب سبز را به دار کشیدید .
▪️همین چیزهاست که اعتماد مرا از غرب سلب می کند . چرا این حرف های غیر واقعی را می نویسند ؟
▫️چه کسی می داند؟ شاید آدم های حسود این ها را می نویسند . جناب سرهنگ آیا واقعا این کتابچه ی سبز دنیا را عوض خواهد کرد ؟
▪️بدون شک. کتاب سبز محصول مبارزه ی بشریت است. کتاب سبز راهنمای بشریت به سوی استقلال است. کتاب سبز انجیل است . یک انجیل جدید. انجیل دوران معاصر، دوران مردم .
▫️شما زیاد هم فروتن نیستید ؟
▪️نه ، اصلا فروتن نیستم. برای اینکه می توانم در مقابل هجوم دنیا بایستم. برای اینکه با کتاب سبزم تمام مسائل بشر و جوامع را حل کرده ام . یک کلمه آن می تواند دنیا را یا نابود کند یا نجات دهد.
▫️جناب سرهنگ می توانم آخرین سوالم را مطرح کنم ؟
▪️بله … ولی کوتاه باشد .
▫️شما به خدا اعتقاد دارید ؟
▪️روشن است. البته، چرا چنین سوالی از من می کنید ؟
▫️برای این که فکر می کردم شما خودتان خدا هستید!
منبع: کتاب گفت گوهای اوریانا فالاچی – گرد آوری و ترجمه غلامرضا امامی – تهران