🔹اصطلاحی است که نخستین بار کارل مارکس و فردریش انگلس در دومین کتاب مشترک خود بنام ایدئولوژی آلمانی (۱۸۴۵) بکار بردند. آنان در این اثر و آثار بعدی خود لومپنپرولتاریا را «خردهطبقهای» از جامعه دانستند که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. مارکس این گروه اجتماعی را وابسته و ریزهخوار بورژوازی و اشرافیت میبیند و بههمین خاطر آنان را ضد انقلابی ارزیابی میکند.
🔹 لمپن مانند مردم عادی که ثمره کار و رنجشان به جیب الیگارشی و مونارشی میرود، تن به کار و تولید نمیدهند و چون سر نترس و گردن کلفتی دارد، اغلب در چپاول مردم توسط الیگارشی و مونارشی شرکت کرده و سهم خود را هر چند ناچیز، میگیرد. مشاغلی که لمپن به آن روی میآورد به هیچ وجه جنبه تولیدی نداشته و گردنه گیر (حال این گردنه ممکن است میدان تره بار باشد و یا جای دیگر) و باج خور است.
▪️▪️علل پیدایش
در صورت از دست رفتن حس هویت اجتماعی، رشد هنجارهای اجتماعی، انسجام فرهنگی، قومیتی و خانوادگی و همینطور واگرایی فرهنگی، افزایش فاصله بین فرهنگ رسمی و غیررسمی، بیهویتی، افسردگیهای اجتماعی، بیم از آینده افزایش مخاطرات شغلی و تحصیلی لمپنیسم رشد کرده و افزایش مییابد و این امر نقطه آغاز خطری برای جامعه محسوب میشود.
این گروه با مشخصات دیگر هم تعریف میشوند: «افرادی بدون شغل مشخص، ولگرد، مردمانی بیخانه و بیکاشانه که میزان فرهنگشان بستگی دارد به اینکه از چه قوم و ملتی باشند و هرگز هم منکر این نیستند که آس و پاس و گدای سامرهاند.»
◾️◾️انواع لمپن
۱٫ لمپن مونارشی: این گروه طرفدار مونارش میشود و سلطنت طلب است و در کودتاهای سلطنت طلبها استارت شورش را این گروه میزند و تاج بخش میشود.
۲٫ لمپن الیگارشی: این گروه طرفدار الیگارشی هستند که از همه مزدور ترند و در ظاهر همچون خود الیگارشی خود را باورمند به دین و آئین مرسوم مردم هم نشان میدهد، اما در نهایت نقش او حفاظت از منافع الیگارشی است .اگر قیام مردم جدی باشد «لُمپن الیگارش» دوش به دوش «لُمپن مونارش» بر ضد مردم وارد عمل میشود و با چاقو کشی و قمه کشی آب به آسیاب مونارش و الیگارشی میریزد. اما اگر مردم از مرحله پرت باشند گاه لُمپنیسم مونارشی با لُمپنیسم الیگارشی در گیر میشود و دعوای این دو مظهر از دعاوی الیگارشی و مونارشی بر سر چپاول مردم است.