الگوی همذات پنداری با حزب

الگوی همذات پنداری با حزب از نظریه هایی درباره رفتار رای دادن است، این الگو، بر احساس دلبستگی روان شناختی مردم به حزبها مبتنی است. در این الگو رای دهندگان را مردمی می دانند که هویتشان بر اساس یک حزب تعیین می شود، به این معنی که آنها پشتیبان های قدیمی حزب اند و آن را حزب خودشان می دانند. بنابراین، رأی دادن جلوه ای از جانبداری پرشور است، و نتیجه محاسبات برآمده از عامل هایی مانند سیاست ها، شخصیت ها، مبارزات انتخاباتی و پوشش رسانه ای نیست. این الگو تأکید زیادی بر جامعه پذیری سیاسی اولیه دارد و خانواده را وسیله اصلی شکل گیری وفاداری های سیاسی میداند.
در این الگو، تلقی درباره سیاست ها و رهبران و همین طور برداشت های موجود درباره منافع شخصی و گروهی بر پایه احساس یگانگی با حزب شکل می گیرند. از این رو، رخدادها چنان تفسير می شوند که با وفاداری ها و دلبستگی های از پیش موجود متناسب شوند. این جانبداری تعهد آمیز، به آفرینش ثبات و استمرار، به ویژه در چارچوب الگوهای عادی رفتار رأی دادن می انجامد – ثباتی که اغلب در سراسر عمر فرد باقی می ماند. از این دیدگاه باید بتوان با رجوع به سطوح و میزان جانبداری رأی «طبیعی» حزب را محاسبه کرد. گمان می رود هرگونه انحراف از این سطح «طبیعی» نمایانگر تأثیر عامل های کوتاه مدت است.
یکی از ضعفهای این الگو رشد فزاینده ناهمبستگی جانبدارانه در شماری از کشورهاست که نمایانگر از بین رفتن کلی احساس یگانگی با حزب و زوال الگوهای رأی دادن عادی است. ناهمبستگی جانبدارانه، در ایالات متحده امریکا به صورت کاهش شمار دموکرات ها و جمهوری خواهان عضو حزب، و افزایش شمار مستقلها (از ۹ درصد در ۱۹۲۰ به حدود ۳۰ درصد در دهه ۱۹۸۰)، نمایان شده است. در بریتانیا کاهش توانایی وفاداری به حزب محافظه کار و حزب کارگر نشان داده است که احساس یگانگی بسیار شدید با هر یک از این دو حزب از ۴۳ درصد در سال ۱۹۶۶ به ۱۶ درصد در سال ۱۹۹۷ سقوط کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن