هفده سال از مطرح شدن جدی گفت و گوی تمدن ها توسط رئیس جمهور وقت می گذرد، این شبه نظریه آن قدر اهمیت و ظرفیت داشت که بلافاصله مورد استقبال سران کشورها و شخصیت های جهانی قرار گرفت، کوفی عنان رئیس وقت سازمان ملل با جدیت از آن استقبال کرد و این چنین علاقمندی خویش را ابراز کرد: «خود را در خدمت نظریه و طرح آقای رئیس جمهور ایران قرار می دهم » و سرانجام سازمان ملل سال ۲۰۰۱ را سال گفت و گوی تمدن ها نام گذاری کرد.
در باب اهمیت گفت و گوی تمدن ها باید توجه داشت که این شبه نظریه در برابر نظریه «برخورد تمدن ها» ساموئل هانتینگتون مطرح شد، در این نظریه پس از پایان جنگ سرد فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیریها خواهد بود. که واکنشی به کتاب «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما منتشر شده در سال ۱۹۹۲ بود. هانتینگتون در تئوری خود تمدنهای جهان را به قسمتهای مجزا تقسیم میکند وی جهان آینده را عرصه کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ «یعنی تمدن غربی، تمدن کنفوسیوسی، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی تمدن هندو، تمدن اسلاوی – ارتدکس، تمدن آمریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقائی» می داند. از لحاظ مصداقی، هانتیگتون معتقد است که زودرس ترین و حساس ترین بر خورد بین تمدن ها بین تمدن غرب و تمدن کنفوسیوسی – اسلامی خواهد بود. در این مورد او تاکید دارد که «کاهش تقابل نظامی غرب و اسلام که طی قرنها تداوم داشته، بعید به نظر می رسد. این تقابل می تواند تلخ تر شود.»
این نظریه در واقع یک خط استراتژیک برای غرب ترسیم می کند و پیشنهادهایی برای غرب به منظور حفظ خود در برابر تمدن های ارائه می دهد که در صورت اجرا، سرانجام آن جنگ و خونریزی و تحقق جنگ های صلیبی نسل های بعدی خواهد بود.
اما شبه نظریه گقت و گوی تمدن ها به جای تقابل، از ضرورت تعامل تمدن ها سخن می گوید، رئیس جمهور وقت در مورد این ایده می گوید: «والاترین دستاوردهای این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفت و گو و جلوگیری از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی باشد». با وجود سپری شدن هفده سال از طرح این ایده به نظر می رسد تمدن ها همچنان نیازمند مصالحه و گفت و گو به جای تقابل هستند اما برای تحقق این امر نیازمند اتخاذ تدابیری در نظر و عمل برای آن هستیم.
این شبه نظریه که به نام جمهوری اسلامی ایران گره خورده است برای استفاده حداکثر از ظرفیتش باید در دو عرصه نظریه و عمل پیش نیازهایی را طی کند، با وجود گذشت نزدیک به دو دهه از طرح این ایده متاسفانه هنوز اقدامات رضایت بخش در این زمینه ها انجام نشده است، یکی از مهم ترین مشکلات کشور ما در علوم انسانی خصوصاً در علوم سیاسی نداشتن ایده جدید و قدرت تئوریزه کردن این ایده هاست، با توجه به اهمیت گفت و گوی تمدن ها تئوریزه کردن مناسب آن می تواند اولا یک نظریه مهم و مطرح در نظام جهانی به نام ایران ثبت کند ثانیا می تواند راهکارهایی برای اجرای این ایده مطرح کند، پس پیش زمینه مورد نیاز نظری این ایده وجوب تئوریزه کردن آن است.
اما در باب عمل باید گفت، با توجه به اهمیت تمدنی جمهوری اسلامی ایران و پرچمداری ایران در تمدن اسلامی از قرون گذشته تا به امروز، ضروری است که در عرصه عمل نیز گام های اساسی برای تامین پیش نیازی های گفت و گوی تمدن ها از سوی ایران برداشته شود، به نظر می رسد مهم ترین و البته سخت ترین مشکل در باب گفت و گوی تمدن ها، در عرصه عمل، اختلاف درون تمدنی بین جهان اسلام است، تا زمانی که تقابل درون تمدنی به تفاهم و گفت و گوی درون تمدنی تبدیل نشود، گفت و گوی تمدن ها به هدف مورد نظر نخواهد رسید چه بسا جواب عکس بدهد، پس پیش نیاز عرصه عمل در گفت و گوی تمدن ها، گفت و گوی درون تمدنی است، که بعد از رفع اختلاف ها و یا کاهش اختلافات به سمت گفت و گوی تمدن ها با جامعه واحد مسلمین حرکت می کنیم و گرنه اختلاف درون تمدنی چه خودجوش باشد چه حاصل پروژه تمدن های دیگر ظرفیت گفت و گو و مفاهمه با جهانیان را از دنیای اسلام خواهد گرفت و اختلاف درون تمدنی چه بسا تمدن های دیگر را بر ما مسلط کند و جهان اسلام را برای همیشه در زیر سایه سایر تمدن ها قرار دهد.