ضرورت گردش نخبگان/ گریزی بر نظریه پارتو

ویلفردو پارتو  از مهم ترین نظریه پردازان نخبه گرا یا  الیتیسم است. نظریه نخبگان وی در جامعه شناسی و سیاست نظریه ای شناخته شده است.

شاید مهم ترین بخش نظریه ی پارتو نظریه گردش نخبگان باشد،پارتو در نظریه گردش نحبگان خود اقتدار و حاکمیت ارثی نجبا و اشراف را مورد تردید قرار می داد و اعتقاد داشت که اقتدار یا حاکمیت فقط به اشخاصی که از لحاظ کیفی و هم از لحاظ عینی برتر هستند تعلق می گیرد، به طور مختصر پارتو گردش نخبگان را برای جوامع ضروری   و یک  عامل طبیعی در جهت پیشرفت آن می داند، او معتقد بود که تنها در جوامع کاملا باز و با تحرک کامل اجتماعی مقام نخبه با توانایی برتر کاملا ًملازم است. تنها در این شرایط است که نخبگان حکومتی از افرادی ترکیب می شوند که از همه بیشتر برای حکومت کردن شایستگی دارند. طبق این نظریه همان طور که مشاهده می شود یکی از مهم ترین شرط گردش نخبگان وجود جامعه باز است در واقع می توان گفت که گردش نخبگان و جامعه باز لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون وجود یکی، مورد دیگر نمی تواند وجود داشته باشد یا معنا پیدا کند در بخش دیگر از این نظریه می خوانیم: «اگر نخبگان حکومتی نتوانند راهی برای جذب افرادی استثنایی بیابند که از طبقات پایین خودشان را بالا می کشند در هیبت سیاسی و بدنه اجتماعی عدم تعادل پیش می آید. این عدم تعادل یا از طریق بازکردن مدخل های تازه در مسیرهای تحرک اجتماعی ترمیم می شود یا از طریق براندازی نخبگان حکومتی قدیمی و ناکارآمد و جایگزینی نخبگان شایسته تر به جای آنها رفع می شود.»   طبق این نظریه در صورتی که  نخبگان جدید به هر دلیلی نتوانند  وارد بدنه سیاسی و اجتماعی نشوند، جامعه در عرصه های مختلف دچار عدم تعادل می شود و این عدم تعادل جامعه و حکومت را تا حد فروپاشی  پیش می رود، به نظر می رسد که حوادث اجتماعی و سیاسی جوامعی که به هر دلیل  سد راه ورود نخبگان به بدنه سیاسی و اجتماعی شده اند این بخش از نظریه پارتو را با درصد بالایی تایید می کند، در جوامع بسته که گردش نخبگان کند بوده یا وجود نداشته است، نخبگان جدید با انقلاب  جای نخبگان قدیم را گرفته اند، به عبارت دیگر می توان گفت که انقلاب ها گردش نخبگان با خشونت بوده است که نخبگان قدیمی نتوانسته اند مدخلی برای ورود نخبگان جدید باز کنند.

درباره چگونگی ورود نخبگان پارتو معتقد است که باید حکومت در این مورد تدبیر خود را به کار بگیرد و همانطوری که از یک طرف از ترکیب نخبگان قدیم کم می کند باید به ترکیب نخبگان جدید اضافه کند در واقع جامعه متعادل ترکیب متناسبی از نخبگان جدید و قدیم است، به نظر می رسد که این یک منطق عقلی است چرا که جامعه به یکباره دچار تغییر و تحول ناگهانی نمی شود  بلکه تغییرات نخبگان به صورت تدریجی و آرام است که در نهایت موجب تعادل جامعه می شود.

اما اگر این نظریه را با جوامع کمتر توسعه یافته مقایسه کنیم، مشاهده می کنیم که در این جوامع گردش نخبگان بسیار کند است، در اکثر موارد الیگارشی آهنی بر گردش نخبگان برتری دارد، طبق الیگارشی آهنی به نخبگان جدید به سختی اجازه ورود به بدنه سیاسی و اجتماعی داده می شود و معمولا منصب ها بین عده ای خاص رد و بدل می شود،  در مقابل گردش نخبگان در جوامع توسعه یافته، می توان از چرخش نخبگان برای جوامع کمتر توسعه یافته از جمله ایران استفاده کرد، در چرخش نخبگان یک نخبه یا مسئول می تواند بعد از خارج شدن از جایگاه قبلی دوباره وارد آن جایگاه شود و در واقع در چرخش نخبگان شاهد دور باطلی هستیم، بر عکس در گردش نخبگان امکان بازگشت نخبه قدیمی به جایگاه قبلی بسیار کم تر است، برای حفظ کارآمدی و پویایی عرصه های گوناگون جامعه ضروری است که به مسئله گردش نخبگان در کشور توجه جدی شود و مدخلی برای ورود نخبگان جدید و محلی برای خروج نخبگان قدیمی باز شود، چرا که هم جامعه دچار عدم تعادل نمی شود  و هم موجب پویایی آن می شود  که این امر مطمئنا برای بقای سیستم بسیارحائز اهمیت است و همانطور که می بینیم در کشورهای توسعه یافته این نظریه جدی گرفته شده است و در کنار سطوح مختلف مدیریتی شاهد حضور نخبگان جدید در کنار نخبگان قدیمی هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن