
سابقاً زمانی که در محافل مختلف، وقتی صحبت از احتمال درگیری ایران با آمریکا یا اسرائیل به میان میآمد، برخی دوستان با قاطعیت تأکید میکردند: «اگر جنگی رخ دهد، حتماً روسیه و چین به نفع ایران وارد میدان خواهند شد.»
این نوع نگرش سادهانگارانه، برای من همواره هم خندهدار و هم تأسفبار بوده است؛ با چنین پیشفرضی، برخی با خیالی خام به دوستی با روسیه و چین دل میبستند و خود را تمام و کمال به دامان آنان می انداختند و حتی از وقوع جنگ و درگیری نیز به سبب داشتن چنین دوستانی! واهمهای به خود راه نمی دادند.
حتی در جنگ اخیر نیز مشاهده کردیم که برخی از این خوش باوران تا دقیقه ۹۰ منتظر ورود این دو یار غار به معرکه در جهت نفع ایران بودند!
اما برای کسانی که با واقعگرایی و سرشت قدرت در نظام بینالملل آشنایند و شرایط پیچیده و متفاوت جهان امروز را درک میکنند، کاملاً روشن است: روسیه و چین هرگز بهخاطر ایران با آمریکا یا اسرائیل وارد جنگ نخواهند شد، مگر آنکه سودی بزرگتر و ملموس برایشان حاصل شود.
حمایتهای لفظی و موضعگیریهای دیپلماتیک این کشورها از ایران (همانگونه که در جنگ ۱۲ روزه دیدیم)، برای آنها کاملاً عقلانی، کافی و حتی صرفهجویانه است؛ زیرا آنچه از رابطه با ایران برایشان حاصل میشود، در برابر هزینههای یک درگیری واقعی، بسیار ناچیز است.
نگاه روسیه و چین به ایران در جنگ با اسرائیل، بهویژه در شرایطی که ایران در جنگ اوکراین از روسها پشتیبانی کرد و حتی متحمل تحریمهایی شد، میتواند درسی بزرگ و عبرتآموز برای ما باشد که تنها و تنها روی توان خود حساب کنیم و منافع ملی را اولویت قرار دهیم و هیچگاه هیجانی و بخاطر کشوری دیگر هزینه نپردازیم!
در واقع اینطور می توان گفت که در موارد بسیاری، «دوری و دوستی» برای منافع ملی، نتیجهای خردمندانهتر و سودمندتر به همراه دارد و با فعالسازی “موازنه منفی” شرایط در داخل و نظام بین الملل برای ما بهتر و آسانتر خواهد شد.
