سوی من آ

آن دم که به تو فکر می‌کنم، سکوتم بلندتر از هر فریادی‌ست.   سوی من ‌آ بی‌تو، اینجا ایستاده‌ بی‌صدا فرو می‌ریزم…

روح سرگردان

عزیزِ من، در نهایت جسمم را بر دوش خواهم کشید،   اما روحم تا ابد در پیِ تو، سرگردان خواهد ماند…  

خنده به مرگ

پس از تو، خندیدم به چهره‌ی مرگ… و گریستم برای صدایی، آغوشی، و چشمانی که دیگر نیستند.

دلِ تقویم

کاش می‌شد برخی روزها را از دلِ تقویم بیرون کشید و برای همیشه خط زد مبادا هر سال تکرار شوند! مثل آن روز که رفتی و دیگر هیچ‌وقت بازنگشتی.

تو را می بینم

هر آن سو که می نگرم تو را می بینم ابری آفتابی نسیمی؟ فقط بر من ببار بر من بتاب و مرا نوازش کن شاید از اعجاز تو این‌ جانِ فرتوت دوباره جوانه زد

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن