دشت مبهم

در دشتی مبهم

و مملو از سکوت،

پُر از فریادم.

 

ستاره‌ها

دیگر سوسو نمی‌زنند،

ماه به خواب رفته است،

و ابرهای تیره

از راه می‌رسند

تا بیفزایند

بر وسعت و شدّت شب.

 

چیزی

فراسوی هبوط بود…

دیدی

رفتنت آسان نبود.

 

.

دیدگاهتان را بنویسید

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن