این روزها حرف از عشقی بورس، بواسطه وام میلیاردی زیاد است اما بشنویم از عشقی مشروطه که به قول استاد شهریار “درد عشق وطن” داشت نه درد عشق جیب خویش!
میرزاده عشقی (۲۰ آذر ۱۲۷۳ – ۱۲ تیر ۱۳۰۳) شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی دوره مشروطیت و مدیر نشریه قرن بیستم بود که در دوره نخستوزیری رضا خان ترور گشت.
وی از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه بهشمار میرود که از عنصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره میگرفت. او را خالق اولین اپرای ایرانی میدانند.
عشقی در ابتدا با محمدتقی بهار و سید حسن مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) مخالف و طرفدار رضاخان بود و مطالب و اشعار تندی علیه آن دو نوشت؛ اما در جریان غائله جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ شروع شد، در پی مخالفت با رضاخان و جمهوری، با بهار و مدرس که آنان نیز از مخالفان وی و جمهوریت بودند و جمهوریت را فریبی برای برقراری استبداد و دیکتاتوری می دانستند دست دوستی و اتحاد داد.
عشقی، زبانی آتشین و نیشدار داشت. در آغاز زمزمهٔ جمهوریت رضاخانی، عشقی دوباره روزنامه قرن بیستم را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت و بر اثر مخالفت، روزنامهاش توقیف شد و خود شاعر نیز در خانه مسکونیاش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار، کوچه قطبالدوله هدف گلوله قرار گرفت. دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) بهطور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.
شهریار درباره عشق می گوید:
عشقی که درد عشق وطن بود درد او
او بود مرد عشق که کس نیست مرد او
چون دود شمع داغ است
بس شعلهها که بشکفد از آه سرد او
بر طرف لالهزار شفق پر زند هنوز
پروانهٔ تخیلِ آفاقگرد او
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت
از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت
بردی نمیکنند حریفان نرد او
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او
در عاشقی رسید به جایی که هرچه من
چون باد تاختم نرسیدم به گرد او
کشتی عشق را نرسد تخته بر کنار
موج جنون شکافته دریانورد او
از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت؟ مرگ
این کارمزد کشور و آن کارکرد او
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه
با خون سرخ رنگ شود روی زرد او
درمان خود به دادن جان دید شهریار
عشقی که درد عشق وطن بود درد او