شعر “خواب”

و روزی

آخرین روزی های بیداری فرا می رسد

در انتهای شب

یا در طلوع خورشید

من غروب می کنم

و خوابی برای همیشه مرا با خود می برد

یادت باشد

وعده ما هرشب در خواب من

پشت حصار خند ه هاست

اما روزها در اینجا

تو خواهی ماند با غریبه ها

بگو با گریه های کودکانه

با ناله های غریبانه

خواب مرا آشفته نسازند

می ترسم بیدار شوم

در جهانی دیگر باشم و تو نباشی

و یا که شب شود

هوسی کنی و به خوابم آیی

و من دیگر در خواب نباشم

1 دیدگاه دربارهٔ «شعر “خواب”;

  1. سلام وعرض خسته نباشیدوموفقیت براتون دارم.ازینکه کانال بازراه افتادبشخصه خوشحالم‌.خاستم ببینم میشه مشخصات دقیقتری ازبیان امام درموردحج راکه ظاهرادرروزنامه اطلاعات اومده رابرام بفرستیدیادرکانال بگذارید‌
    باسپاس عباد

    پاسخ

پاسخ دادن به عباد لغو پاسخ

کانال علوم‌ سیاسی و تاریخ

اگه علاقمند به مطالب سیاسی و تاریخی هستی در کانال تلگرام ما عضو شو!

عضویت در کانال
بستن